معصومه متین نژاد | شهرآرانیوز؛ ما آدمها روزانه در معرض انتخابهای فراوانی قرار میگیریم که مستقیم و غیرمستقیم بر زندگی خودمان و دیگران اثرگذارند. برای نمونه، واکنشی که هریک از ما در برابر بیعدالتی و ظلم از خود نشان میدهیم، متفاوت با دیگری است: بخشش، قصاص یا انتقام. از دیدگاه کسی که خارج از دایره ظالم و مظلوم قرار گرفتهاست، بخشیدن رفتاری انسانیتر به نظر میرسد، اما برای مظلوم، نهتنها این کار ساده نیست، بلکه در صورت اجبار، ناعادلانه و حتی ظالمانه به حساب میآید؛ بنابراین خیلی مهم است که همواره آگاهانه به انتخاب دست بزنیم و چرایی و علت کاری را که انجام میدهیم بدانیم.
امیر مؤمنان علی (ع) با همه تأکیدهایی که در دین مبین اسلام درباره بخشش شدهاست، میفرماید: عفو و گذشت به همان اندازه که بر اصلاح شخص بزرگوار مؤثر است، شخص فرومایه را تباه میکند. یعنی بخشش همیشه، همهجا و برای همه نیازی نیست و باید شرایطی داشتهباشد. برای اینکه درک بهتری از این رفتارها که گاهی متناقض به نظر میرسند داشته باشیم، توصیه میکنم حتما گفتوگویی را که با اعظم جنابی، مدرس حوزه و دانشگاه و مشاور خانواده در این زمینه داشتهایم بخوانید.
آدمی در برخورد با ظلمی که به او میشود ۳ انتخاب دارد: رفتار و واکنشی بدتر نشان بدهد، رفتار و واکنشی معادل کند یا رفتار و واکنشی معقولتر و بهتر انجام بدهد. اگر فکر میکنید عوامل بیرونی هستند که ما را به سمت یکی از این انتخابها سوق میدهند، بدانید که اصلا اینطور نیست. واقعیت این است که تکرار زیاد یک رفتار آن را به عادت تبدیل میکند و ما ناخودآگاه آن را انتخاب میکنیم.
تصور کنید فردی به شما فحاشی و توهین کردهاست. در مقابل، میتوانید چند فحش بیشتر هم روی آن بگذارید و تحویلش بدهید یا به همان اندازه که به شما توهین و فحاشی کردهاست.
به او توهین و فحاشی کنید. در هر ۲ صورت، فقط در تأخر و تقدم این رفتار زشت با نفر اول فرق دارید و ناخواسته با یک محرک، زشتیهای درونتان را آشکار میکنید. در اینجا شما حق انتخاب سومی هم دارید: صبوری به خرج دهید و در پاسخ به او چیزی نگویید. حتی با رفتار خوبتان او را شرمنده کنید. با این انتخاب، سدی در برابر گسترش بیشتر این زشتی ایجاد کردهاید.
واکنش بدتر را انتقام، رفتار معادل را قصاص و چشمپوشی بر ظلم را بخشش میگویند. در نگاه اول، شاید انتقام و قصاص شبیه هم باشند، اما اینطور نیست. تفاوتهای ریز زیادی با هم دارند، درست مانند رفتار مشابه یک جراح و قاتل با یک چاقو که هرکدام هدف متفاوتی را دنبال میکنند، اما در هردو، خونریزی اتفاق میافتد. قصاص حکمی الهی، عقلانی و قانونی است و از مکارم اخلاقی محسوب میشود، درحالیکه انتقام حکمی شخصی، خلاف قانون، افسارگسیخته و بدون هیچگونه حد و مرزی است. در انتقام نوعی عدالت ابتدایی (یکی تو، یکی من) و در قصاص عدالتی ثانوی (بدون خودخواهی) نهفته است.
فردی که انتقام میگیرد به دنبال آن است که دلش را خنک کند، نه اینکه عدالتی برقرار شود، درحالیکه در قصاص، منفعت اجتماعی مدنظر است، هرچند فرد هم از آن منفعت بهرهمند خواهد شد. از طرفی، حکم قصاص جان ۲ نفر را حفظ میکند، زیرا فرد قبل از هر کاری به سرانجام آن و قصاصی که وجود دارد فکر خواهد کرد. پس، از جان خودش در برابر آسیبهای بعدی حفاظت میکند. به نظرم، با این نگاه، باید قصاص را درباره امور بیشتری در جامعه تعمیم داد. برای نمونه، اگر بدانیم حتی فحاشی هم حکم قصاص دارد، حتما از به زبان آوردن هر حرف زشتی پرهیز خواهیم کرد.
این یعنی تهذیب اخلاق و نفس، چون ذات قصاص بر پیشگیری از جنایت و زشتی بنا شده است. باید این نکته را هم در نظر داشت که انتقام مسیر برگشتی ندارد. این در حالی است که در قصاص، فرد مظلوم هرزمان بخواهد میتواند آن را به دیه یا گزینه دیگری به نام بخشش تبدیل کند. این اوج زیبایی قصاص است که در دین مبین اسلام به آن تأکید و توصیه شدهاست تا هم مجرم تنبیه شود، هم مظلوم عدالتخواهی کردهباشد، هم جامعه به این اطمینان برسد که چنین رفتاری در سایه عدالت عمومی دوباره تکرار نخواهد شد.
لابد شنیدهاید که در یهودیت از بخشش و در مسیحیت از قصاص خبری نیست، و در اسلام فرد آزاد
به انتخاب بین هردوی آنهاست. یعنی با اینکه قصاص حق و به اختیار فرد است، به بخشش توصیه شدهاست تا فردی که میخواهد رحمانیت و رحیمیت خداوندی را به نمایش بگذارد، آزاد باشد و نمرهای بیش از ۲۰ بگیرد، چون انتخاب گزینه بخشش کار هرکسی نیست.
پیامبر عظیمالشأن اسلام میفرماید: هنگامى که بندگان در پیشگاه خدا مىایستند، آوازدهندهاى ندا میدهد: آن کس که مزدش با خداست برخیزد و به بهشت رود. گفته مىشود: چه کسى مزدش با خداست؟ مىگوید: گذشتکنندگان از مردم.
تصور عمومی این است که در بخشش، طرف مقابل است که منفعت میبرد. این در حالی است که نخستین کسی که از آن بهره خواهد برد خود شخص است، چون تلاش میکند آلودگیهایی را که دیگران در وجود او ایجاد کردهاند دور بریزد. پس حتی اگر طرف مقابل متوجه ارزش بالای کار او نشود، باز هم این اوست که بیشترین بهره را از بخشش میبرد.
تصور کنید دوستی به شما خیانت کردهاست. اگر شما او را نبخشید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ جز کینهای از آن فرد که همواره آزارتان میدهد، امکان اعتماد به دیگران را هم همیشه از دست خواهید داد و این شما هستید که از این اتفاق بیشترین آسیب را میبینید. پس یاد بگیریم اگر قرار است کسی را ببخشیم و در ظاهر رفتاری نامناسب نشان ندهیم، دلمان را هم از کینه او خالی و آن خطا را فراموش کنیم.
دکتر زهره معینی
روانشناس بالینی و مشاور خانواده
خیلی مهم است که از بخشیدن تعریف درستی برای خودمان داشتهباشیم، چون در غیر این صورت، کار راحتی نخواهد بود. همچنین، بخشش به معنای این نیست که فقط به کسی بگوییم «بخشیدمت» و تمام. دیگر اینکه اگر کسی را میبخشیم، دیگر نباید درباره آن فرد هیچ حسی داشتهباشیم یا اینکه خطای او را نادیده بگیریم و بهکل فراموش کنیم.
افزون بر این، بخشش به معنای نگهداشتن فرد خطاکار برای همیشه در زندگیمان نیز نیست. واقعیت این است که ما میبخشیم تا خودمان را از آنچه اتفاق افتاده و باعث رنجش خاطرمان شده است رها کنیم، نوعی خودخواهی مثبتگونه که بد هم نیست. همچنین قرار نیست با بخشیدن، از طرف مقابل امتیاز بگیریم و بعدها او را تحتفشار قرار دهیم یا به فرد خطاکار ترحم کنیم و خودمان را خوب و بخشنده جلوه بدهیم.
اگر قصد بخشیدن کسی را داریم و به این آگاهی هم رسیدهایم که چرا داریم میبخشیم، قبل از هر کاری باید با خودمان کنار بیاییم و خودمان را ببخشیم، زیرا خیلیها بعد از اینکه اتفاق بدی برایشان میافتد، شروع میکنند به سرزنش خودشان. تصور اینکه حتما مشکلی داشتهاند یا خطایی کردهاند که مستحق این رفتار یا اتفاق ناگوار بودهاند، هم نادرست است هم ویرانگر.
باید از ناله و نفرین دست برداریم. این کار جز اینکه قلبمان را کدرتر کند نتیجهای نخواهد داشت. خدایی که آن بالاست، حواسش به همهچیز هست و نیازی نیست ظلمی را که به ما شده است با لعن و نفرین به او یادآور شویم تا دادمان را بستاند. افزون بر این، باید یادمان باشد اگر کسی خطایی کردهاست، آن رفتارش در حق ما ناشایست بوده است، نه اینکه خودش بهکل آدم بدی باشد.
همیشه مشکلات و اتفاقات بد یک جنبه مثبت هم دارند که باید آنها را بیابیم. برای نمونه، این اتفاقات ناخوشایند هستند که آستانه تحمل و ظرف وجودی ما را بالاتر میبرند و ما را متعالیتر از پیش میکنند. این تجربیات ناخوشایند هستند که ما را برای روزهای سختتر و مقابله با آنها آماده میکنند. پس اگر میخواهیم کسی را ببخشیم و نمیتوانیم ببخشیم یا او را دیر میبخشیم، حتما دلیلی دارد و باید آن را در وجود خودمان جستوجو کنیم. از طرفی، وقتی کسی ظلمی یا خطایی در حق ما مرتکب میشود، زخمی بر قلبمان وارد میکند که اثر آن هیچگاه به طور کامل از بین نمیرود. پس اینکه انتظار داشتهباشیم یا داشتهباشند که روند بخشش خیلی سریع اتفاق بیفتد، اشتباه است.
پس بعد از هر اتفاقی، به خودمان فرصت لازم را بدهیم احساس خودمان را بفهمیم و دردی را که در قبال آن میکشیم، درک کنیم روند بخشش راحتتر و کاملتر اتفاق بیفتد. نیازی هم نیست درباره حسی که داریم به خودمان و دیگران دروغ بگوییم: ناراحت نشدم؛ اصلا برام مهم نیست! بپذیریم که ناراحتیم و رنجیدهایم. در پایان هم سعی کنیم از هجوم افکار منفی به ذهنمان پرهیز کنیم، افکاری که باعث میشود قاضی صالحی برای محکمه آنچه اتفاق افتادهاست نباشیم و نتوانیم تصمیم درستی بگیریم.
دکتر پریسا غفوریان
روانشناس
بخشش اصطلاحی بسیار کلی است. برای برخی عفو و چشمپوشی از خطای دیگران معنا میدهد، یعنی فراموش کردن و برای عدهای عبور از آن خطا و نیفزودن رنجی از آن درد بر رنجهایشان، بدون اینکه نیاز به فراموشی باشد. خلاصه اینکه تعریف ما از بخشش، مسیرمان را برای برخورد با فرد خاطی مشخص میکند. واقعیت این است که بخشش نه اجبار، بلکه انتخابی است که کمک میکند با آن زخمهایمان را التیام ببخشیم. برای همین، قرار است با این اتفاق، کاری برای خودمان رقم بزنیم، نه دیگران. ناکامی را تجربه کرده و به خشم گرفتار شدهایم. حالا میخواهیم از آن بگذریم، چون انتقام نه تنها به برطرف کردن رنجمان کمک نمیکند، بلکه آن را بیشتر میکند.
البته نباید فراموش کنیم که بخشش هم شرایطی دارد و اگر قرار باشد در جای درست و بهموقع از آن استفاده نکنیم، آسیب بیشتری متوجهمان خواهد کرد، مانند زمانی که همسرمان به ما خیانت کرده است. بخشش او تا زمانی که هنوز متوجه اشتباهش نشده و تصمیمی برای بهبود شرایط نگرفته است، اشتباهی بزرگتر است و نهتنها تأثیری ندارد که آسیب بیشتری هم ایجاد میکند.
اگر جزو آن دسته هستید که تصور میکنند بخشیدن کار بسیار سادهای است، اشتباه میکنید، چون همه این توانایی را ندارند. برخی به علت کوچکی ظرف وجودشان و برخی به علت باورهای نادرستی که درباره این موضوع دارند، نمیتوانند با موضوع کنار بیایند. برای همین یک عمر خودشان و دیگران را آزار میدهند. پس خیلی مهم است که در چنین موقعیتهایی، بفهمیم چرا نمیتوانیم دیگران را ببخشیم.
برای نمونه، گاهی برخی فکر میکنند مجبورند ببخشند و با آن کنار بیایند، درحالیکه بخشش باید آزادانه و آگاهانه اتفاق بیفتد تا اثری را که از آن میطلبیم داشتهباشد. گاهی برخی تصور میکنند شاید با این کار، طرف مقابل پررو شود و تاوان خطایش را آنطور که باید نپردازد. در این بین، عدهای هم معتقدند بخشش برای برخی اشتباهها مانند خیانت هیچ جایز نیست، چون پس از آن، با فکر و حرف مردم نمیتوان راحت کنار آمد.
این در حالی است که اصل بخشش است. میتوان بخشید و دیگر آن فرد را ندید. میتوان یک مرده را بخشید. میتوان طلاق گرفت و باز هم بخشید. اینها همه برای این است که خودمان به آرامش برسیم، چون با نبخشیدن و بدتر از آن انتقام گرفتن، رنج خودمان را بیشتر میکنیم، سلامت روانمان را به خطر میاندازیم، کیفیت زندگیمان را پایین میآوریم و با رفتارمان، زندگی خود و دیگران را به خطر میاندازیم.